انجمن آموزش مکالمه عربی
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مرحبا بک في منتدی تعليم العربية للناطقين بالفارسية
يمکنک قراءة المواضيع والتحميل بدون التسجيل. ولکن إذا أردت أن تساهم في المواضيع یجب أن تسجل في المنتدی ويتم تفعيل حسابک من قبل المدير.
مع خالص الشکر و التحية
فریق الإدارة
************
سلام
خـــــوش آمــــــــــــــــدید
برای شرکت در مباحث این انجمن و استفاده از امکانات آن نیاز به عضویت دارید. پس از تایید عضویت می توانید در مباحث انجمن شرکت کنید.
برای دانلود کتابها، درسها، فیلمها، معجمها و نرم افزارهای آموزش مکالمه از وبلاگ انجمن به آدرس زیر استفاده کنید:
http://www.arabiforall.com/
با تشکر
گروه مدیریت انجمن مکالمه عربی
انجمن آموزش مکالمه عربی
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مرحبا بک في منتدی تعليم العربية للناطقين بالفارسية
يمکنک قراءة المواضيع والتحميل بدون التسجيل. ولکن إذا أردت أن تساهم في المواضيع یجب أن تسجل في المنتدی ويتم تفعيل حسابک من قبل المدير.
مع خالص الشکر و التحية
فریق الإدارة
************
سلام
خـــــوش آمــــــــــــــــدید
برای شرکت در مباحث این انجمن و استفاده از امکانات آن نیاز به عضویت دارید. پس از تایید عضویت می توانید در مباحث انجمن شرکت کنید.
برای دانلود کتابها، درسها، فیلمها، معجمها و نرم افزارهای آموزش مکالمه از وبلاگ انجمن به آدرس زیر استفاده کنید:
http://www.arabiforall.com/
با تشکر
گروه مدیریت انجمن مکالمه عربی
انجمن آموزش مکالمه عربی

أهلا وسهلا بك زائرنا الكريم, أنت لم تقم بتسجيل الدخول بعد! يشرفنا أن تقوم بالدخول أو التسجيل إذا رغبت بالمشاركة في المنتدى

یک حکایت کوتاه (قصة قصيرةمؤثرة جداً ) از زبان دو راوی( فارسی و عربی )

مشاهده موضوع بعدي مشاهده موضوع قبلي اذهب الى الأسفل  پيام [صفحه 1 از 1]

بغیازی

بغیازی
گروه مدیریت انجمن
یک حکایت کوتاه (قصة قصيرةمؤثرة جداً ) از زبان دو راوی( فارسی و عربی )
" ابتدااین حکایت را به زبان فارسی به نقل از وب داستان و حکایت
و در ادامه ی مطلب آن را به نقل از یک سایت عربی بخوانید و
در بخش نظرات برداشت باارزشتان را از مقایسه ی آن دو به ما هدیه نمائیید"
اميد
در بیمارستانی، دو مرد در یک اتاق بستری بودند. مرد کنار پنجره به خاطر بیماری ریوی بعداز ظهرها یک ساعت در تخت می نشست تا مایعات داخل ریه اش خارج شود. اما دومی باید طاق باز می خوابید و اجازه نشستن نداشت.آن دو ساعتها در مورد همسر، خانوادههایشان،شغل، تفریحات و خاطرات دوران سربازی صحبت می کردند. بعد ازظهرها مرد اول درتخت می نشست و روی خود را به پنجره می کرد و هر آنچه را که می دید برای دیگری توصیف می کرد. در آن حال بیمار دوم چشمان خود را می بست و تمام جزئیات دنیای بیرون را پیش روی خود مجسم می کرد. او با این کار جان تازه ای می گرفت، چرا که دنیای بی روح و کسالت بار او با تکاپو و شور و نشاط فضای بیرون پنجره رنگ زندگی می گرفت.
در یک بعد از ظهرگرم، مرد کنار پنجره از رژه ای بزرگ در خیابان خبر داد. با وجود این که مرد دوم صدایی نمی شنید، با بستن چشمانش تمام صحنه را آن گونه که هم اتاقیش وصف می کرد پیش رو مجسم می نمود.

روزها و هفته ها به همین صورت سپری شد. یک روز صبح وقتی پرستار به اتاق آمد، باپیکر بی جان مرد کنار پنجره که با آرامش به خواب ابدی فرو رفته بود روبرو شد. پس از آنکه جسد را به خارج ازاتاق منتقل کردند مرد دوم درخواست کرد که تخت اورا به کنارپنجره منتقل کنند. به محض اینکه کنار پنجره قرار گرفت، با شوق فراوان به بیرون نگاه کرد،

اما...
تنها چیزی که دید
دیواری بلندو سیمانی بود.
با تعجب به پرستار گفت:جلوی این پنجره که دیواره!!!چرا او منظره بیرون را آن قدر زیباوصف می کرد؟
پرستار گفت: او که نابینا بود،او حتی نمی توانست این دیوار سیمانی بلند را ببیند. شایدفقط خواسته تو رابه زندگی امیدوار کند.

بالاترین لذت در زندگی اینست که علیرغم مشکلات خودتان، سعی کنید دیگران را شاد کنید. شادی اگر تقسیم شود دوبرابر میشود...

اگر می خواهید خود را ثروتمنداحساس کنید ، کافیست تمام نعمتهایتان را، که با پول نمی توان خرید، بشمارید. زمان حال یک هدیه است. پس قدر این هدیه را بدانید. انسان ها سخنان شما را فراموشمی کنند.
انسانها عمل شما را فراموش می کنند.

اما آنها هیچگاه فراموش نمی کنند که شما چه احساسی را برایشان به وجود آورده اید. به یاد داشته باشید: زندگی شمارش نفس های ما نیست، بلکه شمارش لحظاتی است که این نفس ها را می سازند. =====================================================
أحب الأعمال إلى الله ..قصة مؤثرة جداً


في أحد المستشفيات يرقد مريضان هرمان في غرفة واحدة كلاهما مصاب بمرضٍ
عضال.أحدهما كان مسموحاً له بالجلوس في سريره لمدة ساعة يوميا بعد العصر.
ولحسن حظه فقد كان سريره بجانب النافذة الوحيدة في الغرفة. أما الآخر فكان
عليه أن يبقى مستلقياً على ظهره طوال اليوم..كان المريضان يقضيان وقتهما في
الكلام، دون أن يرى أحدهما الآخر، لأن كلاً منهما كان مستلقياً على ظهره
ناظراً إلى السقف..تحدثا عن أهليهما، وعن بيتيهما، وعن حياتهما، وعن كل شيء.!!


وفي كل يوم بعد العصر، كان الأول يجلس في سريره حسب أوامر الطبيب، وينظر في
النافذة، ويصف لصاحبه العالم الخارجي. وكان الآخر ينتظر هذه الساعة لأنها
تجعل حياته مفعمة بالحيوية وهو يستمع لوصف صاحبه للحياة في الخارج. ففي
الحديقة كان هناك بحيرة كبيرة يسبح فيها البط. والأولاد صنعوا زوارق من
مواد مختلفة وأخذوا يلعبون فيها داخل الماء. وهناك رجل يؤجِّر المراكب
الصغيرة للناس يبحرون بها في البحيرة. والنساء قد أمسكن بأيدي أزواجهن،
والجميع يتمشى حول حافة البحيرة. وهناك آخرون جلسوا في ظلال الأشجار أو
بجانب الزهور ذات الألوان الجذابة. ومنظر السماء كان بديعاً يسر الناظرين..
وفيما يقوم الأول بعملية الوصف هذه، ينصت الآخر في ذهول لهذا الوصف الدقيق
الرائع. ثم يغمض عينيه ويبدأ في تصور ذلك المنظر البديع للحياة خارج المستشفى،
مما يعكس أثرا جيدا على نفسيته. ومرت الأيام وكل منهما سعيد بصاحبه.


وفي أحد الأيام جاءت الممرض صباحاً لخدمتهما كعادته، فوجد المريض الذي
بجانب النافذة قد توفي خلال الليل. ولم يعلم الآخر بوفاته إلا من خلال حديث
الممرض عبر الهاتف وهو يطلب المساعدة لإخراجه من الغرفة . فحزن على صاحبه
أشد الحزن. وعندما وجد الفرصة مناسبة طلب من الممرض أن ينقل سريره إلى جانب
النافذة. ولما لم يكن هناك مانع فقد أجاب طلبه .. ولما حانت ساعة بعد
العصر وتذكر الحديث الشيق الذي كان يتحفه به صاحبه تألم لفقده . ولكنه قرر
أن يحاول الجلوس ليعوض ما فاته في هذه الساعة. وتحامل على نفسه وهو يتألم،
ورفع رأسه رويداً رويداً مستعيناً بذراعيه، ثم اتكأ على أحد مرفقيه وأدار
وجهه ببطء شديد تجاه النافذة لينظر العالم الخارجي. وهنا كانت المفاجأة..!!
لم ير أمامه إلا جداراً أصم من جدران المستشفى، فقد كانت النافذة على ساحة
داخلية. نادى الممرض وسأله إن كانت هذه هي النافذة التي كان صاحبه ينظر من
خلالها، فأجاب إنها هي!! فالغرفة ليس فيها سوى نافذة واحدة. ثم سأله عن
سبب تعجبه.؟! فقص عليها ما كان يرى صاحبه عبر النافذة وما كان يصفه له.


كان تعجب الممرض أكبر، إذ قال له: ولكن المتوفى كان أعمى، ولم يكن يرى حتى
هذا الجدار الأصم، ولعله أراد أن يجعل حياتك سعيدة حتى لا تُصاب باليأس فتتمنى الموت.


*..نصيحه..*


أسعد الناس لتسعد .


وامتثل قوله –عليه السلام- " إن من أحب الأعمال إلى الله سرور تدخله على مسلم ".


http://kakaarabi.blogfa.com/post-471.aspx

[/b]

http://kakaarabi.blogfa.com/

عبير الكلمات

عبير الكلمات
شخصیت مهمیه
شخصیت مهمیه
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته

أخونا فى الله بغيازى ، جزاكم الله كل خير عن هذه القصة المؤثرة
أظننى سمعتها من قبل فى أحد الدروس الدينية لأحد الدعاة .
وفعلاً من أفضل الأشياء إدخال السرور على قلب إنسان آخر ، خاصة لو كان هذا الإنسان فى حالة من الحزن أو الضيق والهم
جعلنا الله ممن يدخلون السرور على ذويهم وعلى الآخرين اللهم آمين .

دمتم فى حفظ الله.

http://hekayatabeer.blogspot.com/

shirin

shirin
دیگه صاحب خونه شده
دیگه صاحب خونه شده
بارك الله فيكم و نفع بكم دينه
استاذى و اخى بغبازى رائعه بالفارسيه و بالعربيه

اسدی

اسدی
گروه مدیریت انجمن
قصة جميلة و مؤثرة تحمل في مضمارها معاني
وافكارا وفوائد
جزاک الله ألف ألف خیر

http://www.arabiforall.com

بغیازی

بغیازی
گروه مدیریت انجمن
عبير الكلمات نوشته است:
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته

أخونا فى الله بغيازى ، جزاكم الله كل خير عن هذه القصة المؤثرة
أظننى سمعتها من قبل فى أحد الدروس الدينية لأحد الدعاة .
وفعلاً من أفضل الأشياء إدخال السرور على قلب إنسان آخر ، خاصة لو كان هذا الإنسان فى حالة من الحزن أو الضيق والهم
جعلنا الله ممن يدخلون السرور على ذويهم وعلى الآخرين اللهم آمين .

دمتم فى حفظ الله.

وعلیکم السلام ورحمة الله و برکاته
شکراً لک علی مرورک یأختي في الله عبیر الکریمة
کالعادة یعلمني تعلیقک القیم أشیاء کثیرة
کل کلماته و أسلوب جملک وإنشاءک المبدع في التعلیق وتعقیب المواضیع
فتحیاتي لک علی تواجدک في صفحات أخیک الأصغر وسلامي.

http://kakaarabi.blogfa.com/

بغیازی

بغیازی
گروه مدیریت انجمن
shirin نوشته است:بارك الله فيكم و نفع بكم دينه
استاذى و اخى بغبازى رائعه بالفارسيه و بالعربيه
وبعد السلام و التحیة
وآفرین برشما خواهر عزیزم شیرین و همت والایتان در پاسخگویی و حضور فعالتان
بنده همیشه شخصاً علاقه ی خاصی به ادبیات تطبیقی داشته و دارم
و بیان موضوعات هم زمان به دو زبان را در یادگیری مطالب بسیار تأثیر گذار و لذت بخش می دانم
وفکر می کنم نظر شما هم همین باشد چرا که شما به تکمیل فراگیری فارسی
و این بنده ی ناچیز به اتقان زبان عرب نیازمندم . آیا چنین نیست ؟

در پناه حق پیروز و سربلند باشید.

http://kakaarabi.blogfa.com/

بغیازی

بغیازی
گروه مدیریت انجمن
اسدی نوشته است:
قصة جميلة و مؤثرة تحمل في مضمارها معاني
وافكارا وفوائد
جزاک الله ألف ألف خیر

بعدالتحیة والدعوات
شکراً لک یا مدیر بارک الله فیک علی مساعیک في منتدانا هذا و جعلها في میزان حسناتک
لایحرمنا من علومک وزادها بمنه و توفیقاته وشکراً

http://kakaarabi.blogfa.com/

shirin

shirin
دیگه صاحب خونه شده
دیگه صاحب خونه شده
سلام عليكم استاد و برادرم بزرگوار بغيازي
نخست خيلى متشكرم بر نصيحت شما

من هر موضوعات من بزبان عربی می نویسم !
ان شاء الله بهر دو زبان مي نويسم بلكه ميخواهم از شما موضوعات من كه بزبان فارسى تصحيح كنيد
زيرا فارسي من خوب نيست

بغیازی

بغیازی
گروه مدیریت انجمن
shirin نوشته است: سلام عليكم استاد و برادرم بزرگوار بغيازي
نخست خيلى متشكرم بر نصيحت شما

من هر موضوعات من بزبان عربی می نویسم !
ان شاء الله بهر دو زبان مي نويسم بلكه ميخواهم از شما موضوعات من كه بزبان فارسى تصحيح كنيد
زيرا فارسي من خوب نيست
وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته أختي في الله و أستاذتي شیرین
من هم از شما متشکرم وامیدوارم بتوانم در حد توان خود درتکمیل فراگیری زبان فارسی به شما خواهر تلاشگر کمک نمایم و اینکه آن بزرگوار هم اشتباهات بنده را در نوشتارهای عربی و فارسی جهت تصحیح و اصلاح آن تذکر نمایند . فأهدي اليّ عیوبي و أخطائي وأغلاطي اهداءً لانها خیر لي عاقبة
وماتوفیقي الا بالله

http://kakaarabi.blogfa.com/

مشاهده موضوع بعدي مشاهده موضوع قبلي بازگشت به بالاي صفحه  پيام [صفحه 1 از 1]

صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد