من العتبة إلی السماء
از آستانه تا آسمان
الآن
اکنون
و المطر الحزين
که باران محزون
يغمر وجهي الحزين
رخسار غمزده ام را فرو پوشيده است
أحلم بسلّم من الغبار
خواب نردبامی می بينم از غبار
من الظهور المحدودبة
از پشتهای گوژ
و الراحات المضغوطة علی الرکّب
از دستهای زور آورده بر زانوان
لأصعد إلی أعالي السماء
تا به بلندای آسمان بر شوم
و أعرف
و در يابم
أين تذخب آهاتنا و صلواتنا؟
که آه و نيايشهای ما به کجا می رود
آه يا حبيبتي
آه محبوب من
لابدّ أن تکون
کل الآهات و الصلوات
همه ی آهها و نيايشها
کل التنهدات و الأستغاثات
همه ی سينه سوزيها و استغاثه ها
المنطلقة
من ملايين الأفواه و الصدور
که از هزاران هزار دهان و سينه
و عبر آلاف السنين و القرون
در هزاران سال و سده بر آمده
متجمّعة في مکان ما من السماء ...کالغيوم
بايد در جايی از آسمان جمع باشد چنان که ابرها
و لربّما
و شايد
کانت کلماتي الآن
کلمات من اکنون
قرب کلمات المسيح
نزديک واژه های مسيح باشد
فلننتظر بکاء السماء
پس بيا چشم انتظار گريه ی آسمان باشيم
يا حبيبتي
ای محبوب من
الشاعر: محمد الماغوط
من کتاب «پيشگامان شعر امروز عرب»
از آستانه تا آسمان
الآن
اکنون
و المطر الحزين
که باران محزون
يغمر وجهي الحزين
رخسار غمزده ام را فرو پوشيده است
أحلم بسلّم من الغبار
خواب نردبامی می بينم از غبار
من الظهور المحدودبة
از پشتهای گوژ
و الراحات المضغوطة علی الرکّب
از دستهای زور آورده بر زانوان
لأصعد إلی أعالي السماء
تا به بلندای آسمان بر شوم
و أعرف
و در يابم
أين تذخب آهاتنا و صلواتنا؟
که آه و نيايشهای ما به کجا می رود
آه يا حبيبتي
آه محبوب من
لابدّ أن تکون
کل الآهات و الصلوات
همه ی آهها و نيايشها
کل التنهدات و الأستغاثات
همه ی سينه سوزيها و استغاثه ها
المنطلقة
من ملايين الأفواه و الصدور
که از هزاران هزار دهان و سينه
و عبر آلاف السنين و القرون
در هزاران سال و سده بر آمده
متجمّعة في مکان ما من السماء ...کالغيوم
بايد در جايی از آسمان جمع باشد چنان که ابرها
و لربّما
و شايد
کانت کلماتي الآن
کلمات من اکنون
قرب کلمات المسيح
نزديک واژه های مسيح باشد
فلننتظر بکاء السماء
پس بيا چشم انتظار گريه ی آسمان باشيم
يا حبيبتي
ای محبوب من
الشاعر: محمد الماغوط
من کتاب «پيشگامان شعر امروز عرب»