یکی از قواعد این لهجه در تلفظ تخفیف حروف(تلفظ راحت آنها)است. مصری ها همانند سوری ها و لبنانی ها و بعضی ملتهای عربی دیگر فرقی بین ضاد و ذال و ظا در تلفظ قائل نیستند و همه را "ز" تلفظ می کنند. گاهی وقتها هم اگر تلفظ ظا یا ذال برایشان سخت باشد آنرا به "ث" تبدیل می کنند.
برای روشنتر شدن این قاعده به مثالهای زیر توجه کنید:
ذبابة = دبابة مگس
ذرة = درة (به ضم ذال:ذرت – به فتح ذال: اتم)
ظلام = ضلمة تاریکی
ظل = ضل باقی ماند
ثانوية عامة = سانوية عامة دبیرستان عمومی(دولتی)
ثوم = توم سیر
اگر به صحبت کردن یک مصری گوش کنید احساس می کنید که تا حد امکان سعی می کند زبانش با دندانهایش برخورد نکند!
ما عليه شيء = ماعليهشي = معلش عیبی ندارد یا لابأس به
ما أكلت شيء = ماأكلتش = ماكلتش چیزی نخوردم
فعل مضارع در لهجه مصری مانند بسیاری از لهجه های عربی دیگر با اضافه کردن "ب" به اول فعل مضارع فصیح و و سبک تلفظ کردن علامت مضارع(مثلا همزه در صیغه متکلم وحده) ساخته می شود.مثال:
أنا أشرب الآن => بَشرب می نوشم(الان)
أنا أنام الآن => بَنام می خوابم(الان)
أنا أحبك => بَحبك دوستت دارم(نفى : مبحبكش!)
فعل مستقبل(آینده) در لهجه مصری با تبدیل سین به "ه" و در بعضی مناطق"ح" ساخته می شود.مثال:
سأشرب => هشرب یا حشرب
سأقتل => هقتل یا حقتل
سأنام => هنام یا حنام
ادات نفی در لهجه مصری همانطور که گفته شد "مش" است.البته استفاده از این کلمه هم قواعد سردرد آور خودش را دارد. مثلا اگر بخواهید از "مش" به جای "لن" و "لیس" در فصیح استفاده می کنید آنرا باید در ابتدا بیاورید. اما اگر بخواهید از آن مانند "لم" یا "لا" نفی فعل استفاده کنید "م" را در اول فعل و "ش" را در آخر می آورید. مثال:
لن أشرب = مش هشرب (مش به جای لن و "ه" به جای سین البته عرب هیچ موقع نمی گوید لن ساشرب!)
لا أشرب = مابشربش
لم أشرب = مشربتش
لم يجي = مجاش نیامد
حروفی که تلفظشان در لهجه مصری با عربی فصیح متفاوت است
ث = که بعضا "ت" و در بعضی کلمات "س" تلفظ می شود.
ج = که معمولا مانند قاف تلفظ می شود.
ذ = مانند "د" و بعضا مانند "ز" تلفظ میشود.
ظ = به صورت "ز" ولی کمی با تفخیم
ق = مانند همزه تلفظ می شود مثال: قمَر=> أمَر
بعضی از کلمات مصری
ميت =بلدة ( به معنای سرزمین و دهکده)
ترابيزة = طاولة ( میز)
الحوسة = الفوضى (شلوغی بی نظمی و اغتشاش ) مانند: ايه الحوسة دي؟ که در فارسی می گوییم: این چه وضعیه؟
غيط = زمین زراعی
الحكومة = علاوه بر حکومت به معنای پلیس هم استعمال میشود
عيش = خبز (نان)
عبيط = يعني بلا عقل أو أبله
لت وعجن = يعني كثرة الكلام بلا فائدة أو خير (حرف زیاد بدون فائده یا همون شرو ور خودمون)
شاكوش (قادوم) = مطرقة (چکش)
أجزاخانة = صيدلية (داروخانه)
منبع: عربي براي همه
http://www.arabiforall.com/2009/09/blog-post.html
برای روشنتر شدن این قاعده به مثالهای زیر توجه کنید:
ذبابة = دبابة مگس
ذرة = درة (به ضم ذال:ذرت – به فتح ذال: اتم)
ظلام = ضلمة تاریکی
ظل = ضل باقی ماند
ثانوية عامة = سانوية عامة دبیرستان عمومی(دولتی)
ثوم = توم سیر
اگر به صحبت کردن یک مصری گوش کنید احساس می کنید که تا حد امکان سعی می کند زبانش با دندانهایش برخورد نکند!
ما عليه شيء = ماعليهشي = معلش عیبی ندارد یا لابأس به
ما أكلت شيء = ماأكلتش = ماكلتش چیزی نخوردم
فعل مضارع در لهجه مصری مانند بسیاری از لهجه های عربی دیگر با اضافه کردن "ب" به اول فعل مضارع فصیح و و سبک تلفظ کردن علامت مضارع(مثلا همزه در صیغه متکلم وحده) ساخته می شود.مثال:
أنا أشرب الآن => بَشرب می نوشم(الان)
أنا أنام الآن => بَنام می خوابم(الان)
أنا أحبك => بَحبك دوستت دارم(نفى : مبحبكش!)
فعل مستقبل(آینده) در لهجه مصری با تبدیل سین به "ه" و در بعضی مناطق"ح" ساخته می شود.مثال:
سأشرب => هشرب یا حشرب
سأقتل => هقتل یا حقتل
سأنام => هنام یا حنام
ادات نفی در لهجه مصری همانطور که گفته شد "مش" است.البته استفاده از این کلمه هم قواعد سردرد آور خودش را دارد. مثلا اگر بخواهید از "مش" به جای "لن" و "لیس" در فصیح استفاده می کنید آنرا باید در ابتدا بیاورید. اما اگر بخواهید از آن مانند "لم" یا "لا" نفی فعل استفاده کنید "م" را در اول فعل و "ش" را در آخر می آورید. مثال:
لن أشرب = مش هشرب (مش به جای لن و "ه" به جای سین البته عرب هیچ موقع نمی گوید لن ساشرب!)
لا أشرب = مابشربش
لم أشرب = مشربتش
لم يجي = مجاش نیامد
حروفی که تلفظشان در لهجه مصری با عربی فصیح متفاوت است
ث = که بعضا "ت" و در بعضی کلمات "س" تلفظ می شود.
ج = که معمولا مانند قاف تلفظ می شود.
ذ = مانند "د" و بعضا مانند "ز" تلفظ میشود.
ظ = به صورت "ز" ولی کمی با تفخیم
ق = مانند همزه تلفظ می شود مثال: قمَر=> أمَر
بعضی از کلمات مصری
ميت =بلدة ( به معنای سرزمین و دهکده)
ترابيزة = طاولة ( میز)
الحوسة = الفوضى (شلوغی بی نظمی و اغتشاش ) مانند: ايه الحوسة دي؟ که در فارسی می گوییم: این چه وضعیه؟
غيط = زمین زراعی
الحكومة = علاوه بر حکومت به معنای پلیس هم استعمال میشود
عيش = خبز (نان)
عبيط = يعني بلا عقل أو أبله
لت وعجن = يعني كثرة الكلام بلا فائدة أو خير (حرف زیاد بدون فائده یا همون شرو ور خودمون)
شاكوش (قادوم) = مطرقة (چکش)
أجزاخانة = صيدلية (داروخانه)
منبع: عربي براي همه
http://www.arabiforall.com/2009/09/blog-post.html