نکتة للعاشق الحقیقي ... لو كنتِ أحببتيني

افسانه نوشته است:
استاذ بغیازی این قصه منو عجیب یاد زاغکی قالب پنیری دید انداخت
چه پری عجب بالی چه صدائی و ...
اگه تو اون قصه کلاغ تونست در برابر اون تعریفا پنیرشو حفظ کنه
پسر قصه شما هم می تونه بگه برگرد به دوستم نگاه کن

Arezooo نوشته است:استاد بغيازي
ممنون از قصه جالبتون
اما توي قصه گفته شده مرد گفت دوستم از من در همه كمالات برتر است
پس اگه پشت سرش رو نگاه كرد طبيعيه
انسان زيبايي رو دوست داره و همينطور كمال بيشتر رو
انسان هميشه بدنبال كمال مطلق و كامل ميگرده
پس اگه پشت سرش رو نگاه كرده نيست

اسدی نوشته است:سلام
با تشکر از آقای بغیازی و همه دوستان
به نظر من این آقا به این خانم ظلم کرده چون هر کسی باشه حد اقل از باب کنجکاوی به عقب نگاه می کنه و درست نیست که هر نگاهی رو به معنای توجه به دیگری بدونیم.
ولی جدای از این داستان به نظر من اگر کسی ویژگی هایی خوبی رو در شخصی دید و عاشقش شد نباید دیگر دنبال کسی دیگه بره حتی اگر ويژگی هاش بهتر باشه. چون وقتی آدم واقعا عاشق کسی بشه دیگه اون شخص در چشمش بهترینه . اگر بخواد همیشه دنبال کسی باشه که صفات بهتری داره تا آخر عمر از این محل به اون محل می پره
مطمئنا مجنون هم صدها دختر زیبا تر از لیلی دیده بود ولی عشقش رو حفظ کرد

اسدی نوشته است:سلام
با تشکر از آقای بغیازی و همه دوستان
به نظر من این آقا به این خانم ظلم کرده چون هر کسی باشه حد اقل از باب کنجکاوی به عقب نگاه می کنه و درست نیست که هر نگاهی رو به معنای توجه به دیگری بدونیم.
ولی جدای از این داستان به نظر من اگر کسی ویژگی هایی خوبی رو در شخصی دید و عاشقش شد نباید دیگر دنبال کسی دیگه بره حتی اگر ويژگی هاش بهتر باشه. چون وقتی آدم واقعا عاشق کسی بشه دیگه اون شخص در چشمش بهترینه . اگر بخواد همیشه دنبال کسی باشه که صفات بهتری داره تا آخر عمر از این محل به اون محل می پره
مطمئنا مجنون هم صدها دختر زیبا تر از لیلی دیده بود ولی عشقش رو حفظ کرد