بعد السلام و التحیة
شکراً لک یااختي الاستاذة ماریا علی نقل هذه الحکایة والیکم نفس القصة المنقولة من النصوص الفارسیة :
فریب کاری مرد هزّالمردی بود ظریف و هزّال[2] که قرض بسیار بر او جمع شده بود. غریمان[3] بر او ازدحام کردند و او را در کشاکش آوردند،[4] بیچاره شد و ندانست که چه کند. غریمی بر او رحم کرد و در خلوت او را گفت: اگر من تو را حیلتی آموزم که همه غریمان تو را واگذارند و بروند چه می گویی؟ گفت: هرچه فرمایی به جان ایستادگی دارم[5]. گفت: شرط کن که قرض مرا بازدهی. قبول کرد. گفت: چون طلبکاری نزد تو اید و زر طلبد، تو بر روی او بانگ سگ کن، و باید که غیر از این فعلی از تو صادر نشود. هزّال آن را قبول کرد. چون روز دیگر قرض خواهان هجوم کردند، هرکدام که پیش آمدند و زر طلبیدند، او در برابر ایشان عف عف[6]می زد هرچند او را ملامت کردند، غیر از این آوازی از او برنیامد. آخر، غریمان با هم گفتند دماغ[7] او از جهت افلاس[8] خلل پیدا کرده[9] و از او حاصلی نیست. او را گذاشتند و رفتند. بعد از رفتن ایشان، آن غریم که او را این حیلت آموخته بود، آمد و گفت دیدی که چون غریمان از سر تو باز شدند؟ اکنون بیا و به شرط خود وفا کن و زر مرا بده. او در برابر غریم، آواز عف عف
کرد. غریم گفت: شرمت باد که با من حیله مرا پیش می بری، هزل را بگذار و زرمرا بده. باز عف عف آغاز کرد. هرچند آن مرد به لطف و عنف[10] به او گفت، جز عف عف چیزی نشنید. آخر او نیز ناامید شد، آن هزّال را گذاشت و برفت.[11]
3. بازشناسایی ویژگی های نمایشیدرحکایت فریبکاری مرد هزّال، رندی مفلس برای فرار از دست طلبکاران خویش، به پند یکی از آنها عمل می کند و نیرنگی را که از او آموخته است، به کار می گیرد. او در برابر درخواست طلبکارانش برای پرداخت وام خود، به جنون تظاهر می کند و با درآوردن صدای سگ، آنها را از پس گرفتن قرضی که به او داده اند ناامید می گرداند و این چنین از پرداخت بدهی خود شانه خالی می کند، اما داستان وقتی به نقطه اوج می رسد که مرد، همان نیرنگ را در برابر کسی که آن حیله را به او آموخته است به کار می گیرد و همان گونه که پیش از این، از خود آن طلبکار آموخته بود، با درآوردن صدای سگ، او را نیز از خود می راند واز پرداخت بدهی خویش به او می گریزد.میرزا ابوالحسن حسینی فراهانی (مقتول به سال 1040 قمری) شارح دیوان انوری، در شرح این حکایت طنزآمیز که پیام اخلاقی اش با گذشت زمان، به شکل ضرب المثل درآمده است، نوشته ای کوتاه دارد. او در شرح یکی از ابیات دیوان انوری به همین حکایت اشاره می کند با این تفاوت که به جای «عف عف» کلمه «پلاس» به معنی مکر و حیله را می آورد و در پایان، در شرح پیام اخلاقی این حکایت می نویسد:
« ناصح از این معنی بسیار آزرده شد و گفت: با همه کس پلاس و با ما نیز؟ و الحال مَثَل است چون در مقام فریب کسی باشند که او را فریب نتوان داد، این مَثَل خوانند».[12]
اینک پس از گذشتن از دوره های تاریخی متعدد و تحول زبان فارسی و راه یافتن تعابیر اخلاقی شاعرانه به زبان محاوره ای، این ضرب المثل به گونه ای دیگر تکرار می شود. عبارت « با همه بله، با ما هم بله؟» شکل دیگری از مَثَل « با همه کس پلاس و با ما نیز» شده است که در موارد
متعدد استفاده می شود. این ضرب المثل، بیش از آن که ره آورد ترجمه نمایشنامه های فرنگی باشد، در فرهنگ قدیمی ایرانیان ریشه دارد.
الف)طرح: حکایت « فریبکاری مرد هزّال» از جمله حکایت های کوتاه فارسی است که در دل خود بیشترین شناسه های نمایشی و موقعیت های دراماتیک را دارد. عناصری چون موضوع و مضمون، گره افکنی و گره گشایی، طرح این اثر کوتاه را به طرحی منسجم تبدیل کرده اند. در این حکایت، پیاپی بودن رویدادها که براساس رابطه علت و معلولی، سرانجام پیامی اخلاقی را با زبان طنز بیان می دارد، نمونه ای از طرح های ساده نمایشی را در الگوی حکایت های کهن نشان می دهد. در دسته بندی های معمول گونه های کمدی، این حکایت طنزآمیز را می توان در گروه کمدی
های معروف به «رفتار» جا داد. «کمدی رفتار به طور کلی به سبکی از کمدی اطلاق می شود که هدفش به ریشخند گرفتن رفتارهای ساختگی و سطحی یک گروه یا قشر اجتماعی است. شحصیت های این کمدی از چهره های نوعی، مانند آدم های خودآرا، سبک مغز، ریاکار، بی وفا و فریبکار هستند».[13] شخصیت حیله گر مرد بدهکار و هم دستی وی با یکی از طلبکارانش برای گریز از دیگر طلبکاران، رذایل اخلاقی را در قالب نمایشی خنده آور به تصویر می کشد و با تنبیه شدن مرد سودجو، سرانجام عبرت آمیز او را به سخره می گیرد و نمونه ای موفق از گونه کمدی های رفتار را عرضه می دارد.
ب) شخصیت ها: شخصیت ها در این حکایت، به شخصیت های اصلی و شخصیت های فرعی تقسیم می شوند. دو شخصیت اصلی داستان، از نمونه تیپ های نمایشی و شخصیت های الگویی داستانی و نمایشی به شمار می روند که رفتار، گفتار و اعمالشان، بیانگر عادت ها و اخلاق طبقه ای خاص است. این شخصیت های کهن الگویی، در هر دوره تاریخی و در هر مکان و زمانی شناخته شده اند و در نمایش ها و آثار مختلف بیشتر با ویژگی
های همسان به ایفای نقش همیشگی خود می پردازند.شخصیت فریبکار و مردبدهکار و طراح توطئه گری که سرانجام، خود نیز گرفتار دامی می شود که برای دیگران فراهم آورده بود، از نمونه شخصیت های الگویی هستند که به ویژه در گونه کمدی های رفتار، قابل بازشناسی هستند.
ج) موقعیت: اگر موقعیت نمایشی را نقطه ای از نمایش بدانیم که در آن، « عمل در یک طرح، به برجستگی متبلور می شود»،[14] حکایت « فریبکاری مرد هزّال» دارای موقعیت نمایشی برجسته ای است. طرح توطئه از جانب مرد طلبکار برای رسیدن به اموال خود، همراه با گره افکنی در طرح داستان، موقعیتی به وجود می آورد تا مرد فریبکار با همکاری طلبکار توطئه گر، از پرداخت بدهی خود، حتی به خود او نیز بگریزد. برخورد مرد بدهکار با طلبکارانش و سرانجام این بازی، در ایجاد موقعیت نمایشی در این حکایت کوتاه، مؤثر بوده و به گونه ای طراحی شده که درهر عصر و دورانی تعمیم پذیر است.
اضغطوا الرابط التالی للمزید من المعلومات :http://www.hawzah.net/FA/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=6760&MagazineArticleID=80740&Change=Prev