خزایی نوشته است::با سلام
در زبان عربی هیج فعل و اسمی کمتر از 3 حرف (ثلاثی)وجود ندارد و اگر باشد دارای حرفی محذوف است که در تثنیه ، نسبت ، تصغیر و...ممکن است باز گردد مانند: أب که در اصل أبو بوده و "واو" آن محذوف است و در تثنیه(أبوان/أبوین)و نسبت(أبوي) و تصغیر(اُبَیو) باز می گردد
حال آیا در مورد اسم "غد" به معنی فردا نیز به همین صورت است؟
:سؤال دوم
در جایی نوشته شده بود برای ساخت مصدر الهیئة از ثلاثی مزید همانند ساخت مصدر مره به آخر ابواب مزیده تای تانیثی اضافه می شود و با صفت یا مضاف الیه همراه است :" أکرمتُ سعیداً إکرامة جیدةً " و در جایی دیگر گفته شده بود که مصدر نوعی تنها به شکل مصدر باب مزید +صفت/مضاف الیه است: أکرمتُ سعیداً إکراماً جیداً " کدام یک صحیح است؟
وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته
1- آیا در مورد اسم "غد" به معنی فردا نیز به همین صورت است؟بله غد از ریشه ی " غ د و " ثلاثیست و غَدَويّ و غَديّ منسوب به غد است .
2-
مصدر نوعي و آن را مصدر
الهيئة نيز مي گويند و با آن بيان مي شود كه فعل چه نوعي است و بر چه صفت و
هيئتي است و وزنش در ثلاثي مجرد فعلة و استعمالش چند گونه است :
يا بدون چيزي است و آن نوع مبهم را مي فهماند مانند جلست جلسةً : نشستم يك نوع نشستني وضربت ابني ضربةً : زدم پسرم را يك نوع زدني .
يا به چيزي اضافه مي شود مانند
و اقم وجهك للدين حنيفاً فطرة الله التي فطر الناس عليها : و رويت را براي دين استوار كن در حالي كه به حق متوجه باشي ، فطرت خدا
را بنگر كه مردم را بر آن سرشته است (روم-30-30) فطرت به معني خلقت است ؛
يعني نوع خلقتي كه به خدا انتساب دارد آن را در نظر داشته باش و
صبغة الله و من احسن من الله صبغة : رنگ آميزي خدا را و كيست بهتر از خدا از جنبه رنگ آميزي (بقره-2-138) و
قل من حرم زينة الله : بگو چه كسي حرام كرده آرايش خدا را (اعراف-7-32) يعني آن نوع آرايشي كه
انتساب به خدا دارد و آن آرايشي است كه مورد رضايت خدا است و در قران زينة
به دنيا و زنان نيز انتساب داده شده .
يا با صفتي تعيين نوعيتش شده مانند
فاما من ثقلت موازينه فهو في عيشةٍ :
اما كسي كه ترازوهايش سنگين باشد پس در زندگي پسنديده ايست (قارعه-101-7) و
در حديث مشهور از رسول خدا (ص) رسيده : من مات و لم يعرف امام زمانه مات
ميتةً جاهليةً : كسي كه بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد به نوع مردن
جاهليت مرده .
يا مضاف اليه واقع مي شود مانند : زيد حسنُ الفعلة : زيد نوع كارش نيكو است .
و
در غير ثلاثي مجرد با صفتي تعيين چگونگي فعل را مي نمايند مانند : اكرمت
زيداً اكراماً كاملاً : زيد را اكرام كردم اكرام كاملي و اكتسبت اكتساباً
حسناً : كاسبي كردم كسب نيكويي .
يا به چيزي اضافه مي شود مانند
وقل ربّ ادخلني مدخل صدقٍ و اخرجني مخرج صدقٍ : و بگو پروردگارا مرا درون كن درون كردن راستي و مرا برون كن برون كردن راستي (اسراء-17-80) مدخل و مخرج مصدر ميمي است .
يا
مضاف اليه مي گردد مانند زيد كثير الاحسان و گاهي براي ثلاثي مزيد مصدر
ثلاثي مجرد مي آورند مانند تعمم زيد كعمتي : عمامه بست زيد مانند عمامه
بستن عمامه بستن من و اختمرت جميله خمرةً حسنةً : جميله خمار انداخت خمار
انداختني نيكو ، نيكو پارچه ايست كه زنانم سر را به آن مي پوشانند .
و
اين گونه مصدر تثنيه و جمع هم بسته مي شود مانند عملت عملتين : عمل كردم دو
گونه عمل و ضرب زيد عمراً ضرباتٍ : زيد عمر را زد چند گونه زدن و اين نوع
مصدر را در اصطلاح نحو مفعول مطلق نوعي مي گويند .